وجودم خستهی چشمت
غمت واداشت از رفتن دلم را
نشستم در میان غم شکفتم دُر، شکستم دل
غمت واداشت از رفتن دلم را
نشستم در میان غم شکفتم دُر، شکستم دل
غرورم جام زرینه، شراب ناب شیرینم
شکستش ساق سیمینت
گسستم بی حضورت قید ماندن را، کجا رفتم؟
دلم ماهی، دلم رفته
شکستش ساق سیمینت
گسستم بی حضورت قید ماندن را، کجا رفتم؟
دلم ماهی، دلم رفته
زخشکی لب فرو بسته
به دامت صید بی جانم، به جانت راست میگویم
ز قهرچشم مستت نازنینا ز آسمان هم چشم بربستم
به دامت صید بی جانم، به جانت راست میگویم
ز قهرچشم مستت نازنینا ز آسمان هم چشم بربستم
مگر مهرت بتابد تا ببینم باز چشمت را
چه میگویم؟ چه میگویم؟
گرفته، زیر لب، تنها، هراسان، گنگ میگویم:
گرفته، زیر لب، تنها، هراسان، گنگ میگویم:
کجا پایان این راه است؟!
دریا کو؟!
23/2/87
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر