۱۳۸۷ فروردین ۲۴, شنبه

عجب

امشب حالتی خوشایند دارم .
حالتی آمیخته از آرامش ، رضایت و تفکر عمیق و مثبت .
این انسان عجب موجود جالب و پیچیده ای است ، تا ابد هم که در او بگردی باز بیش از پیش کنجکاو خواهی شد . هر آن تابلوی گونه گون روحش صحنه ی بدیعی ظاهر می کند ؛ وقتی بعد از مبهوت بودن مطلبی دستگیرت می شود ، از فهمیدن لذت می بری انگار چیز واقعا با ارزشی یافته ای و اصلا برای موجودی که مهمترین خصیصه ی آن قابلیت کند و کاو هوشمندانه است ، یافتن بخشی دیگر از حقیقت ارزشمندترین روزی است . امّا توجه به موضوعی دیگر حایز اهمیت است ، وقتی در رقابت با کسی مشغول رسیدن به هدفی هستی و تلاش می کنی ، حضور آن رقیب از این جهت که ملاکی برای میزان جهد توست از یک سو و مهم تر از آن به خاطر آرامش ناشی از دیده شدن که مایه ی نبود تنهایی است و نشان بی راهه نرفتن فوق العاده ضروری و مهم است . جهان و روابط درون آن در هر سنخ بر پایه ی قیود بنا شده و بدون وجود این پای بندها امکان حرکت هدفمند نخواهد بود . این تناقض زیبای جهان است که حرکت بدون حضور مخالفش امکان ندارد ، آری اصطکاک پیش نیاز حرکت است و برای رها شدن از قیود انسانی باید با آنان در آمیزی و پیوند برقرار سازی .

هیچ نظری موجود نیست: