۱۳۸۷ مهر ۴, پنجشنبه

?Which is more beautiful

روزگاری در دیاری آوازه‌ی قلب زیبای جوانی مدت‌ها بر سر زبان‌ها بود. قلب جوان شاداب، تازه، براق، جذاب بود و بی‌نقص و آسیب. خبر آمد می‌گویند قلب پیری هست که زیباتر از قلب جوان است. جوان کنجکاو و حساس شد. به دیدار او رفت. قلب پیر، پر بود از زخم‌ها و خراش‌های برجای مانده از گردش روزگار، امّا زیبایی فراوان آن جوان را شیفته ساخت تا آنجا که عاشقش شد و تکه‌ای از قلب خود را پیشکش و به جایش و نه در عوض قسمتی از قلب خراشیده‌ی پیر را جایگزین کرد.
جای زخمی از عشق پیر بر سطح صاف قلب جوان، چون پاره‌ی ماه بر آسمان تاریک، آشکارا می‌درخشد و قلب دیگر چون گذشته اعیان، جوان و دست‌نخورده نیست. امّا به اذعان همگان زیباتر شده است!
بسیار زیباتر!
یادآوری از داستانی کوتاه که خیلی قدیم خوانده بودم. نه یادم می‌آید اصلش چه بود و نه مال که بود.

۱۳۸۷ شهریور ۲۵, دوشنبه

از کرامات شیخ ما این است...

معمول است که دنائت و تعالی پدیده‌ها را نسبت به هم، با زیربنا و روی‌ساخت بودن یکی برای دیگری بیان می‌کنند. بزرگان برقراری امکانات بنیادی را مانند خوراک، پوشاک، مسکن و ... پیش‌نیاز شکل‌گیری تمدن فاخر بشری می‌دانند، و مثلاً می‌گویند: تفکر متعالی‌تر از تناول است. با این حال به گفته‌ی عرفا فکر وقتی کار می‌کند که شکم پر نباشد و می‌بینیم که فکرِ همه، پر کردن شکم است، یعنی نقض غرض!
امّا نکته اینجاست که تفاوتی پایه‌ای وجود دارد بین تفکر و تقلا. با این نگرش شاید بعضی اشراقات و ارادات بیش‌تر قابل موشکافی باشد.

۱۳۸۷ شهریور ۱۲, سه‌شنبه

چی برای چی؟

جالبه! آدم‌ها وقتی بیش از اندازه در خود غرق نیستند و حواسشون به هم هست، به شکل طبیعی رعایت دیگران رو می‌کنند. و در این شرایط دیگر نیازی نیست در حمام یا توالت رو از داخل کولون کرد. چون همه قبل از ورود، خالی بودن رو وارسی می‌کنند. امّا وقتی محلی خیلی خلوته و کسی نیست میزان برخورد هم‌زمان افراد در یک موقعیت مشابه مثل حمام خیلی کم‌تر از پیش می‌شه و به شکل طبیعی افراد احساس نیاز به وارسی کردن قبل از ورود رو از دست می‌دن، گذشته از این فضای خلوت جهت غور در خویشتن مناسبه. پس دقیقاً این همون زمانیه که نیاز به کولون کردن در هست و اساساً اگر در چنین موقعیتی برای فرد داخل حمام اتفاقی بیافته با توجه به نبود دیگران، نیاز هست در خیلی راحت باز بشه ولی نمی‌شه!
اون جالبه‌ی اوّل متن مال اینجا بود که:
جالبه! آدم‌ها برای قضای حاجات مختلف قیودی رو بر خود بار می‌کنند که تناقض آشکار این قیود با نیازهای حیاتی‌شون تأمل برانگیزه!
قانون برای احقاق حق ابداع شد ولی مردم وکیل می‌گیرند تا قانون حق آنها را پایمال نکند!
جای تعجبه!
تحت تأثیر داستان کوتاه قانون از فرانتس کافکا.