۱۳۸۷ فروردین ۲۴, شنبه

هنر افشای راز

بعد از دیدن یک برنامه مربوط به مراحل کار یک استاد نقاشی که سعی داشت در فضایی خاص و آمیخته از ابتکار ، اتفاقی بودن ، هماهنگی با احساسات ظریف درونی و بازیابی خاطرات موثر دوران گذشته (نوستالژی) اثری بدیع و جالب و جاذب پدید آورد ، نکته ای مرا به خویش متوجه کرد . اساسا غیر از عوامل فنی و زیبایی شناختی آنچه اثری را جذاب می کند ، وجود روح در آن و در این مورد وجود شور است . امّا در ایجاد یک اثر از دیدگاه افراد مختلف جدا از انگیزه های مادی انگیزه های معنوی متفاوتی می تواند وجود داشته باشد . امّا آنچه معمولا بیشتر از بقیه موثر می نماید یکی شکفتن هر چه بیشتر درونیات حین ایجاد و دیگری به توجه به نمایش و بازگویی آنها از طریق اثر است ، که هر دو مورد واقعا مهم اند و الان مورد توجه من . رابطه ی این دو با هم چگونه است آیا در بعضی مولفه ها مشترکند ؟ کاملا جدا هستند ؟ یا در پی ریزنگری معلوم می شود اساسا یکی منشأ دیگری است و یا اصلا هر دو منبعث از عاملی دیگرند ؟
در من وقتی به ایجاد اثری مشغولم خود ایجاد اثری زیبا خواستنی و شادی بخش است و به تنهایی آنقدر هیجان انگیز هست که انگیزه باشد امّا توجه به نکاتی ریز و ظریف که از حیث لطافت ، توجه و درایت بالاتر از معمول را می طلبد ، موضوعی جدا از ایجاد کلیت و اصل اثر است . از آنجا که این مسائل در نقاشی مشهود تر به نظر می آید به طور اخص درباره ی نقاشی می گویم . در هر تابلو فارق از نحوه ی اجرای آن که روی چه و به چه روش و با چه رنگ و وسایلی باشد یک شکل بندی کلی و قالب اساسی وجود دارد که در صورت تحقق آن بیننده را از رونمای تصویر آگاه می سازد امّا در ایجاد اثر بسته به نگاه نقاش موضوعاتی بیشتر مورد توجه قرار می گیرند و از این رو واگویی یک واقعه از هر طریقی ، قسمتی از حقیقت وجود دارد و راوی داستان چه به زبان موسیقی ، شعر ، عکس ، نقاشی و داستان سخن بگوید و چه از سوی تاریخ نگاری بی طرف در هر حال بخشی از واقعه را شرح می دهد که دیده و می تواند آنرا با توجه به شرایط ، که از آن جمله زبان ارتباط است ، بیان کند . زبان مورد بحث ما نقاشی است . وقتی نقاش در صحنه ای که از خاطرات کودکی بازسازی کرده توجه را به شعله های درخشان و خیره کننده ی آتش ، تاریک شب ، جرقه های همیشگی ساکن آسمان بدون ابر شب و ایجاد تضاد و مرز مشخص در قسمتی از اثر و محو شدن این دو تضاد و گم شدن شان در هم در جایی دیگر جلب می کند ، نشان می دهد در خاطرات او تصاویر تأثیرگذار و تازه از فضاهایی نشأت می گیرند که در آنها احساساتی مشتمل بر ماجراجویی و تهور ، لزوم تحمل شرایط ناخوشایند و شرایطی که ناسازگار با عادات معمول اند و البته بروز و کشف احساساتی پیچیده ، افسون گر و خلسه آور است . توجه به گوشه های زمخت و انتخاب کلبه ای کهنه و نا امن جهت سکونت و عدم پیش بینی و تدارک وسایل راحتی و قناعت به حداقل مورد نیاز ، از حس ماجراجویی و همین طور قصد فرد برای وارهیدن از تکلفات و عواملی که به همراه خود تصورات و القائات متفاوت و مزاحمی داشته و محیط را شلوغ کرده و سردرگمی می آورند ‌، سخن می گوید . به هر حال رسیدگی به این نکات بسیار موثر است و فراهم نمودن آنها خواستنی ؛
امّا پس از انجام آنها و تا حدی جلو رفتن ، موضوع دیگری که در سایه ی شرایط مساعد موجود رخ می نماید ، توجه به ارائه ی مناسب و با دقت طرح ، برای جلب نظر مساعد بیننده در وهله ی اول و نمایش احساساتی خاص و القای هرچه بیشتر و دقیق تر آن به او ، بعد از جلب نظر است . ایجاد و تعبیه ی نکاتی ظریف در لایه ای دیگر از تابلو که در صورت توجه خاص قابل مشاهده خواهد بود ، مانند پرده ای ملایم و رازگونه است و در سکوت مطلقِ تمرکز مشاهده گر بر اثر فضایی را پدید می آورد که در آن آمیزه ای از احساساتی چون احترام ، تحسین ، توجه و کنجکاوی ، در نهایت به ایجاد یک درک متعالی از موقعیت مورد نظر نقاش می گردد ، به گونه ای که با وجود فهم کامل وضعیت مورد نظر و آشکار شدن خصوصی ترین خصوصیات گوینده (در اینجا نقاش) در حضور حس احترام و عدم توانایی در بازگو کردن این یافته ها ، اثر (در اینجا تابلو) آنها را به شکل رازی عمومی منتشر می سازد .
مسأله ای خصوصی به شکلی در عموم مطرح می گردد که تبعات نا خواسته و نا خوشایند آن به بهترین وجه ممکن کنترل شده است .

۱ نظر:

علی گفت...

دوست عزیز سلام
راستش بسیاز زیبا و فنی نوشته شده بود و اصول نوشتن و حس کنجکاوی بسیار خوب بکار رفته بود ولی هدف رو خیلی پیچیده کرده بود و بعضی قسمتها سردرگم می کرد خواننده ی متن رو.
ولی در کل خیلی خوب بود.
پیروز باشید.